اشعار پيشواز ماه محرم
عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند
بهر احياي محرم در شتاب افتاده اند
مجمر و اسپند و بيرق را فراهم کرده اند
فکر چاي روضه و قند و گلاب افتاده اند
کودکان را در ميان کوي و برزن ديده اي؟
در بناي تکيه ها از خورد وخواب افتاده اند
اين فراخوان محرم مرزها را هم شکست
ارمني ها در پي اجر و ثواب افتاده اند
روضه خوان ها را مگر زينب خودش ياري کند
از بيان ماجرا در اضطراب افتاده اند
مقدم هر ناشناسي را غنيمت بشمريد
چون شماري در مسير انتخاب افتاده اند
ميزبان زهرا که باشد نان به هر کس مي رسد
دانه ها کم کم به زير آسياب افتاده اند
کاظم بهمني
*************************
لباس مشکي ما را به دستمان بدهيد
به ما حسينيه ي گريه را نشان بدهيد
مرا که راهي بزم عزاي اربابم
براي زود رسيدن کمي توان بدهيد
اگر خداي نکرده در آخر خطم
به جان اشک سه ساله مرا امان بدهيد
نماز گريه ي ما با امامت سقاست
به روي مأذنه ي کربلا اذان بدهيد
براي آن که بمانم هميشه بر درتان
به کلب قافله ي عشق استخوان بدهيد
قسم به حرمت چشمانتان اگر مُرديم
به روي سنگ حسينيه غسلمان بدهيد
علي اکبر لطيفيان
*************************
در سايه سار مرحمت بي حسابتان
شکر خدا که ماه عزايت رسيده است
شکر خدا که نوکر اين خانواده ام
حالا که بوي کرببلايت رسيده است
شکر خدا که از کرمت هيئتي شدم
من را خدا براي همين آفريده است
روزي چشمهاي گنهکار نوکرت
از گريه هاي مادر قامت خميده است
يعني کنار مادر تو گريه کرده ام؟
اشکم به روي چادر زهرا چکيده است؟
با ديدن هلال عزاي تو مادرم
پيراهن سياه برايم خريده است
عبد الحسين مخلص آبادي
*************************
تا کربلايم بُرد فرياد رسايش
سيني بدستي که من و جانم فدايش
وقتي ميان کوچه ي ما راه مي رفت
بوي محرّم پخش مي شد با صدايش
او کوچه گرد کوچه هاي بُغض باشد
در شهر اربابي که مي ميرد برايش
تا گوشه ي ويرانه اي پشت محلّه
مي بُرد چشمان مرا با ردّ پايش
ويرانه اي که فطرس ماه محرّم
مي آمد از آنجا صداي بالهايش
عطري پراکند و مرا تا آسمان برد
با پرچم سبز شهيد کربلايش
اين خيمه يا چادر نماز مادرش نيست
آقا گرفته طفل را زير عبايش
مي خوابم از اين لحظه پشت پنجره، تا
هر روز بيدارم کند زنگ صدايش
علي اکبر لطيفيان
*************************
اين من و هجر تو و حال به هم ريخته ام
رحم کن بر من و احوال به هم ريخته ام
منم آن عاشق جامانده ي روز عرفه
سر به زيرم سر اعمال به هم ريخته ام
آرزو داشتم امسال بيايم عرفات
گريه دار از غم هر سال به هم ريخته ام
هر دل آشفته پي هم نفسي مي گردد
چند وقتي است به دنبال به هم ريخته ام
به گمانم که قرار است نبينم رويت
با غمت خورده رقم فال به هم ريخته ام
درد، بالاتر از اين نيست برايم انگار
دوري از توست در اقبال به هم ريخته ام
خوش به حال شهدايي که سبکبال شدند
به پريدن نرسد بال به هم ريخته ام
همه دلشوره ي من ماه محرم باشد
مادرت با خبر از حال به هم ريخته ام
به تو و گريه هنگام غروبت سوگند
فکر جدّ تو و گودال به هم ريخته ام
چه کنم دست خودم نيست دلم بي تاب است
وقت آوارگي قافله ي ارباب است
قاسم نعمتي
موضوعات مرتبط: استقبال از محرم
برچسبها: اشعار پيشواز ماه محرم